Sonntag, September 03, 2006

من هنوز هم با تعريف وبلاگ مشکل دارم، بعضی​ها می​گن وبلاگ دفتر خاطرات الکترونيکی هست، مثل دفتر خاطرات می​تونی هر چه دل تنگت می​گه و می​خواد درش بنویسی، اکثر وبلاگ​نويس​ها هم که در نوشتن کم​تجربه هستن و فقط برای دل خودشون می​نويسن، ولی بعضی​ها معتقدن کسی که می​نويسه و نوشته​اش را برای خوندن در اختيار بقيه می​ذاره، اجازه نداره هر خزعبلی بنويسه، به​هر​حال تعهدی داره نسبت به خواننده​هاش. منم اين وسط موندم، هر دو نظر تا حدی درست هستن. فقط تفاوت در اينه که، موقعی که بچه بوديم و دفتر خاطرات می​نوشتيم، اونقدر خصوصی می​نوشتيم که چهار تا قفل و زنجير بهش می​زديم، هفت تا سوراخ، توی کمد لباسها قايمش می​کرديم که يه​موقع به​دست نامحرم نيفته. ولی قضيه​ی اين دفتر خاطرات الکترونيکی جداست، انگار که دفتر خاطراتت را باز ميذاری توی اتاقت، در اتاق را هم عمدن چهار لنگه باز که هر کی رد می​شه حتمن يه سرکی بکشه توی اتاق ونگاهی در دفتر. حالا موندم که پس دفتر خاطرات الکترونيکی بايد همونقدر خصوصی باشه مثل دفتر خاطرات راستکي، کی حدومرز می​ذاره؟ خودمون؟ خودم دوست دارم از يه​طرف خيلی خصوصی ننويسم و فکر کنم که بالاخره چند تا خواننده دارم برای خوندن مطالبم و از ​طرف دیگر چون با اومدن کامپیوتر و اینترنت و تکنولوژی مدرن کم​کم بساط کاغذ و قلم برچیده می​شه، و کمتر کسی مثل من ورق​های دفتر خاطراتش را سياه می​کنه، دوست دارم مطالب پراکنده​ای را که دارم يه​جا هم که شده برای دل خودم جاودانی کنم. می​تونم مطالب وبلاگم را به​ دو بخش تقسيم کنم. پس ببينم چی می​شه!!!