Mittwoch, Dezember 31, 2003

شهره آغداشلو در خانه ای از ماسه و مه ( House of Sand and Fog )
BBC Persian





Montag, Dezember 29, 2003

Donnerstag, Dezember 18, 2003

سردمه، مثل هميشه. خودم را می چسبونم به شوفاژ اتاقم. چشمم می يفته به گيلاسهای شراب. چند وقته بدون استفاده موندن؟ بعد چشمم می يفته به شيشه ی شرابی که چهار پنج ماه پيش خريديم. قرار شد همون شب يا فرداش دخلش را بياريم، ولی هنوز باز نشده همونجا مونده. بغلش هم يه شيشه تکيلا، هفت هشت ماهه که اونجاست و فقط يک سومش خالی شده. با خودم ميگم، تو که اهلش نيستی چرا می خری؟ به خودم جواب می دم: پا باشه اهلش هم هستيم.
کسی نبود؟
از تو هم که نااميد شدم!

Dienstag, Dezember 16, 2003

بدون شرح

پيک ايران:
خامنه ای :ذلت امروز صدام، سرانجام همه مستكبران و ظالمان جهان است!
رفسنجانی : عاقبت خفت بار صدام نتيجه ظلم و ناديده گرفتن حقوق مردم است!

Montag, Dezember 15, 2003

دعوت از زنان برای شرکت در همایش سراسری اتحاد جمهوری خواهان ایران
از صد سال گذشته تا به امروز جنبش زنان از پیچ و خم هایی گذر کرده که اگر چه ظاهرا دستاوردی چشمگیر بهمراه نداشته، در هر دوره قوی تر، پرمحتواتر و آگاهانه تر به میدان مبارزه کشیده شده است. ما زنان راهی طولانی را با پایداری و استقامت پشت سر گذارده ایم و با عزمی استوار و خستگی ناپذیر راهی طولانی تر در پیش داریم. زنان ایران هر روز با کوله باری از ایستادگی، تلاش و پیکار و با صبر و حوصله این جنبش را به جلو می رانند. جنبش اجتماعی زنان با جنبش دمکراتیک پیوندی تنگاتنگ دارد. با شرکت خود در همایش جمهوری خواهان ایران در برلین، 8 تا 10 ژانویه 2004، استمرار و پایداری مان را در این راه نشان دهیم و برای رسیدن به اهدافمان که مشارکت برابر در تمام عرصه های سازندگی ایرانی دمکراتیک و آزاد است، گرد هم آییم.

به امید دیدار در همایش جمهوری خواهان در برلین
کمیسیون زنان
اتحاد جمهوری خواهان ایران

آدمای زيادی هستن که خوشحالن چون که امروز اول هفته اس و می رن مدرسه يا دانشگاه يا سر کار. خوب حتما توی مدرسه يا دانشگاه يا سرکار خبری هست.
آدمايی هم هستن که خوشحال می شن وقتی از سر کار يا دانشگاه يا مدرسه ميان خونه. خوب حتما توی خونه خبری هست که خوشحالن.
بعضيا هم با خوشحالی منتظر رسيدن آخر هفته هستن. خوب حتما ....
بعضيا هم منتظر تعطيلات هستن و کريسمس.خوب حتما....
چقدر يکنواخت می شه زندگی وقتی آدم در انتظار چيزی نباشه. شب میشه، روز میشه، شب ميشه، دوباره روز ميشه و هيچ اتفاقی نمی یفته، اگه هم بی يفته مطمئنا از نوع خوبش نيست.

Sonntag, Dezember 14, 2003

"دريغا، اگرخانم عبادی اين سرمايه بزرگ را که آسان به دست نيامده به آسانی در بازی های سياسی دو جناح و يا ورود به گفتمان هائی که مرز وی را با اصلاح طلبان حاکميت درهم می ريزد، و موجب دوری ايشان از بسياری از مردم بويژه نسل جوان می شود، هزينه کند....." میهن
"صدام حسين در زادگاهش تکريت دستگير شد : مردم در خيابان های شهرهای مختلف عراق به شادی پرداخته اند ." پيک ايران
*خاتمي گفت: «امروز هيچ زنداني مطبوعاتي در ايران وجود ندارد؛ به جز يك نفر و اين يك نفر هم پرونده اش مورد بررسي قرار گرفته و گزارش دادند كه جرم وي سياسي نيست و او داراي تخلف مالي است.» روزنامه شرق


*دفتر رييس جمهور انتساب خبر نبودن زنداني مطبوعاتي در ايران به خاتمي را تکذيب کرد، ايرنا
تهران ، ايرنا : ۲۰ آذر۱۳۸۲ برابر با۱۱ دسامبر۲۰۰۳
دفتر رييس جمهورى اسلامي ايران روز شنبه در اطلاعيه اى انتساب خبرى در
خصوص نبودن زنداني مطبوعاتي در ايران را به "سيد محمد خاتمي " تکذيب کرد.
برخي از رسانه هاى تهران روز شنبه در خبرى به نقل از"سيد محمد خاتمي "
رييس جمهورى اسلامي ايران نوشتند که "در ايران هيچ زنداني مطبوعاتي وجود
ندارد".
دفتر رييس جمهورى در اطلاعيه خود نوشت که "مطلب نقل شده هم با مضمون و
چارچوب سخنان رييس جمهورى و هم با متن صريح سخنان وى ناسازگار است ."
اين دفترتصريح کرد که ""رييس جمهورى در مصاحبه خود اظهار داشته "دولت
و قوه مجريه در ايران از مدافعان سرسخت آزادى بيان و آزادى فعاليت هاى
سياسي است "". gooya news

Freitag, Dezember 12, 2003

صدای هو هوی باد، پنجره ی نيمه بسته، دود سيگار...
يه مونيتور سرد بی روح که ديگه با اونم حال نمی کنی. پنجره محکم بهم می خوره. تنها موجودات زنده ی اتاق چند تا شاخه بامبوس سبز، که سبزيشون ديگه آدم را به نشاط نمی ياره، يه ذهن درهم و آشفته و افکاری که با شدت تمام می فرستی پس کله ات تا چند دقيقه ای راحتت بذارن. دوست داری امشب تا صبح بشينی ومست کني، سيگار، آبجو، سيگار، آبجو تا خود خود صبح

Donnerstag, Dezember 11, 2003

زبان جديد جوانان ايرانی چيست؟

کمتر کسی در جمع جوانان معنای صحبت های آنان را می فهمد. آنها زبانی ساخته اند که شرط دانستن اش جوان بودن است. خيلی از ما معنای "پژو حسرتی"، "مخ کسی را چت کردن"، "زاخار"، "زيدوفسکی" و... را نمی دانيم و البته حدس هم نمی زنيم.

Mittwoch, Dezember 10, 2003

الان مصاحبه ی شيرين عبادی را در CNN مي ديدم. يه احساس خيلی قشنگ يواش يواش می ره زير پوست آدم. نمی دونم چيه؟ افتخاره؟ غروره؟ سربلنديه؟ يه ترکيبی از همه شون. با خودم فکر می کنم که ما هم بالاخره داریم بعد از اين همه مدت سرمون را از اون زير زيرا مياريم بالا، که ما هم هستيم، ما هم می تونيم و ما اون کشور عقب مونده ی جهان سومی که تصور اکثر مردم دنياست نيستيم. ما هم می خواهيم نفس بکشيم، با تمام وجود و احساس خفگی نکنيم.

Samstag, Dezember 06, 2003

ساعت زنگ می زنه، هفت صبحه، فکر می کنم که چقدر زود صبح شد. چشمهام را باز می کنم، با دلخوری یه نگاهی به ساعت میندازم، خاموشش می کنم، می غلطم به پهلو و می گم پنج دقيقه ی ديگه...
ساعت هفت و ربع گیج و خواب آلود از تخت ميام بيرون، می رم به طرف پنجره، پرده را کنار می زنم. بيرون سرد و ابری و مه گرفته اس. يه فحش آبدار روونه ی کلاس ساعت هشت صبح می کنم. بدجوری خوابم مياد. با خودم فکر می کنم، زياد هم مهم نيست اگه سر کلاس نرم.
يه نگاه ديگه به بيرون،
یه دو دو تا چار تا،
يه فحش ديگه،
تصميمم را می گيرم، می رم تو تخت، لحاف را می کشم روم و می گم گور بابای.....

Donnerstag, Dezember 04, 2003

مادر فرزند كش‌ قرباني‌ كدام‌ شرايط‌ است‌؟

باز هم‌ خبر مرگ‌ كودكي‌ ديگر. باز هم‌ انعكاس‌ رخداد شكنجه‌ كودكي‌ كه‌ بر اثر آزار مادر خود دچار مرگ‌ مغزي‌ شده‌ است‌. باز پيكر كم‌رمق‌ كودكي‌ نحيف‌ بر اثر ضرب‌ و شتمي‌ شديد بر تخت‌ بيمارستان‌ افتاده‌ و باز جسم‌ كودكي‌ بي‌دفاع‌، آماج‌ ضربات‌ مرگبار شلاق‌ قرار گرفته‌. پيكري‌ كه‌ تپش‌هاي‌ ضعيف‌ قلبش‌،تنها به‌ مدد ابزار پزشكي‌ در جسم‌ بي‌جانش‌ طنين‌ مي‌افكند. »مغز«اميد كوچك‌ بر اثر شدت‌ ضربات‌ از كار افتاده‌. »اميد«مرده‌ است‌ . باورش‌ سخت‌ است‌أ حتي‌ براي‌ مادري‌ كه‌ اميد را به‌ اين‌ روز انداخته‌، مادري‌ كه‌ اميد زندگي‌ اش‌ به‌ نااميدي‌ مطلق‌ تبديل‌ شده‌ . زني‌ كه‌ روزگار او را مبدل‌ به‌ قاتلي‌ ناآرام‌ كرده‌أ قاتلي‌ كه‌ قرباني‌اش‌ ، تكه‌يي‌ از وجود اوست‌......