صدای هو هوی باد، پنجره ی نيمه بسته، دود سيگار...
يه مونيتور سرد بی روح که ديگه با اونم حال نمی کنی. پنجره محکم بهم می خوره. تنها موجودات زنده ی اتاق چند تا شاخه بامبوس سبز، که سبزيشون ديگه آدم را به نشاط نمی ياره، يه ذهن درهم و آشفته و افکاری که با شدت تمام می فرستی پس کله ات تا چند دقيقه ای راحتت بذارن. دوست داری امشب تا صبح بشينی ومست کني، سيگار، آبجو، سيگار، آبجو تا خود خود صبح
Freitag, Dezember 12, 2003
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen