آدمک قاطی کرده. اين نخای دست و پاهاش بدجوری پيچيدن تو هم. هرچی هم سعی می کنه بازشون کنه نميشه. ديگه خسته شده. فعلا نشسته يه گوشه کاری نمی کنه.نه اينکه منتظر باشه يکی بياد اين بندا را باز کنه ها،نه. خودش تا حالا تنهايی از پسشون براومده حالا هم بر مياد.فقط يه کم خسته اس و بی رمق. يه خورده انرژی بگيره، تجديد قوا کنه پا ميشه.
گاهی وقتا دور نشستن و نظاره کردن هم بد نيست.
Mittwoch, November 05, 2003
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen