Dienstag, Juli 06, 2004

می‌گم بدم نيست که آدم يکی دو روزی خونه مونده باشه، حسابی خونه داری و آشپزی کرده باشه، بعد روز بعدش که از خستگی و گرسنگی مثل مرده مياد خونه و فکر می‌کنه که حالا چی سرهم کنه، يه‌دفعه در يخچال را که وا می‌کنه، به به، چی می‌بینه، غذاهای رنگارنگ،البته نصفه‌نیمه( همینم خودش نعمتیه)، تازه می‌تونه انتخاب هم کنه، که کدوم را می‌خواد. ولی بعد تصمیم می‌گیره که همه را باهم بخوره، البته یکی پس از دیگری. چون با یکیش عمرا سیر بشه. ولی فردا باز روز از نو و روزی از نو. ولی بی‌خیال، فعلا امشب را عشقه!!!

Keine Kommentare: