Sonntag, Februar 22, 2004
امروز يه روز معموليه، يه روز کاملا معمولی مثل همه ی روزای ديگه.و اگه امروز غمگين تر از روزهای ديگه نباشم که شادتر نيستم. روزها و سالها مثل باد می گذرن و من نمی دونم به چی می خوام برسم. زندگی ميکنم، چون به دنيا آمده ام و بايد ادامه اش داد. درس مي خونم چون می گن آينده ی آدم تحصيل کرده بهتره، می گن مردم رو آدم تحصيل کرده خيلی بيشتر حساب می کنن....زندگی معنای خودش را از دست داده. ولی من که رفيق نيمه راه نيستم، پس ادامه اش می دم. امروز يک سال بزرگ تر شدم. چه تلخه بزرگ تر شدن.
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen